من تو را هیچ دوست نداشتم که
اثر: ابراهیم صدری
مترجم: رضوان ابوترابی
تصویرگر و طراح جلد: هاله قربانی تهرانی
____________________
– پشت جلد –
حالا که میروی
بگذار لحظههای سرد انتظار
– در آغاز هر روز
و تمام روزهای با تو بودن هم
– برود
یک ترانه در درونم
و یک روشنی در چشمانم مانده بود
– از سر لجبازی
چشمهایم را هم ببند
بگذار تا بروند
لحظههایی را که دوستشان داشتم
ستارهها را هم با خودت ببر
و ترانههایی را که دوست داشتیم
حتی سنجاقکهایی را
که پشت پنجره مینشینند
فقط سیاهی را به من بسپار
و رهایم کن
رها کن مرا
رها کن به بیهودگی
رها کن به پریشانی
– به فراموشی
– به سرکشیها
– به روزگار پیری
– به سکوت پشتِ دَر
مرا بسپار به بیتو بودنها
تا در سینهام بنشیند
خاکستر بر جای مانده از آتش عشقت
حالا که میروی
– برو
– زود برو
فقط یک دوست داشتن سهم من بود
– آن را هم بگیر و برو
مجموعه شعر ترکی
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.