اسب و ماهی
نویسنده: سحر رستمی هرمز
طراح و نقاش جلد: آزاده سرلک
رمان اجتماعی
اسب و ماهی سردرگمیها و سرخوردگیهای دختر جوانی را واگویه میکند که مدام میان دیروز و امروزش تاب میخورد و اتفاقات گذشته را به یاد میآورد. اسب و ماهی روایتگر زخم است و دستهایی که مرهم دارند.
.
.
قسمتی از متن کتاب
چقدر او مرا یاد ستاره میانداخت که همیشه بیدغدغه و بیاضطراب بود. یادم هست یک بار که داشتیم از مدرسه برمیگشتیم، او چترش را بالای سرمان نگه داشته بود و من داشتم برایش از مهمانی دیشب میگفتم که یکهو چتر از دستش رها شد و روی زمین افتاد. دعاوار دستهایش را بههم چسباند و قاصدک را محصور کرد. چترش را برداشتم و صدایش کردم ستاره
دستش را باز کرد و قاصدک را نشانم داد و با صدای آرامی گفت خبر خوش تو راهه. بعد هم دستهایش را رو به روی دهانش گرفت و با بیرون دادن یکبارهی نفسش آن را به هوا فرستاد من هم که حرف ستاره برایم حجت بود، منتظر خبر خوب بودم اما فردایش با موتور تصادف کرد و خانهنشین شد و من از همان وقت به قاصدکها ظنین شدم.
______________________
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.