پانزده سگ
آندره آلکسیس
سید میثم فدائی
برندهی جایزهی گیلر
رمان فلسفی
برشی از کتاب
بااینکه تولید کردن صدای بله برایش دشوار بود، ولی آن را با خودش تمرین کرده بود، به همراه صدای نه و تعداد زیادی از کلمات مهم دیگر. از آن گذشته، سر تکان دادن به نشانهی موافقت و سر از چپ به راست حرکت دادن به نشانهی مخالفت را تمرین کرده بود. وقتی زن پرسید آیا خوراکی میخواهد یا نه، او مطمئن نبود که کدامیک مؤثرتر است: سر تکان دادن به علامت موافقت یا «بله»ی گفتاری. چند لحظه بعد از «بله» گفتن، هنوز مطمئن نبود چون زن خشکش زده بود و به او خیره شده بود. مجنون که از عکسالعمل زن گیج شده بود، مستقیم به چشمان او نگاه کرد، سرش را تکان داد و دوباره گفت:
بله
زن شروع کرد به تندتند نفس کشیدن، و بعد روی زمین افتاد. چند دقیقهای بیحرکت بود. مجنون که نمیدانست چه انتظاری از او میرود -هرگز با این بیحرکتی ناگهانی انسانی روبهرو نشده بود- سرش را پایین آورد، موهای روی پنجهاش را لیسید و منتظر شد ببیند چه اتفاقی میافتد. بعد از مدتی، زن تکانی خورد و زیر لب با خودش چیزی گفت. بعد بلند شد. مجنون فکر کرد شاید مطمئن نیست که حرف مرا درست فهمیده یا نه. به زن نگاه کرد، سرش را تکان داد و گفت:
«خوراکی.»
این بار، زن جیغ کشید و وحشتزده از اتاق فرار کرد
______________________
#پانزده_سگ /#آندره_الکسیس /#سید_میثم_فدائی
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.